میگم یکی از دلایلی که میخوام زنده بمونم دخترمه. میگه پس خودت چی؟ آدم نیستی؟ میگم منم وقتی بچه نداشتم همین فکر تورو میکردم و میگفتم ملت چقدر احمقن!
گاهی بچه جان به لبت میرساند، توی از بین بردن وسایل خودش و شما کوشاست و تبحر خاصی دارد، حرف گوش نمیکند، گیج میزند، ممکن است به خودش آسیب بزند، به بقیه آسیب بزند،بخش اعظم مغزت را درگیر و متوجه خودش میکند و گاهی هم پیش خودت میگوئی عجب غلطی کردم ولی وقتی صبح خواب آلود بلندش میکنی و لبه تختش می نشیند و با چشمهای خواب وبیدار نگاهت میکند و چشمهایش را میمالد و خودش را توی بغلت جا میکند میفهمی باید زنده بمانی برای اینکه خوشبختش کنی، همین!
مرد نشسته بود روی کاناپه, زن بی قرار بود, توی اتاقها می چرخید, کلافه بود, سرآخر آمد نشست کنار مرد, گوشی موبایل را از دست مرد گرفت, بست و گذاشت پائین کاناپه, سرش را گذاشت روی ران مرد, دست مرد را گرفت توی سینه اش ... خوابید.
+ از میان همینطوری های روزانه
پسره پشت چراغ چهار راه دربند جلو شهرداری از تو سانتافه پیاده شد کاغذ رو دراز کرد طرف دختره تو دویست و شیش. دختره نگرفت شیشه رو داد بالا پسره سعی کرد جنتلمن باشه زد به شیشه ولی دختره محل نداد. من پشت سر دویست و شیش بودم سرمو کردم بیرون و گفتم داداش شمارتو بده من خودم بهت زنگ میزنم کلی حرف دارم باس به یکی بزنم آدمشو پیدا نمیکنم. یه نگاهی کرد و بعد شماره رو گذاشت زیر برف پاک کن دویست و شش, چراغ سبز شد دویست و شیش گازید پسره دوئید تو ماشینش من رفتم دنبال دویست و شیش شماره پسره رو بردارم!
رفت نشست روی همان نیمکت توی همان پارک نگاه کرد به جای خالی مرد, دراز کشید روی نیمکت, نگاه کرد به نور تیز خورشید که یک خط در میان از میانِ شاخه های رقصان در باد روی صورتش خط می انداخت, چشمهایش را بست, حس کرد مرد نشسته است بالای سرش, دست میکند توی موهایش, لبخندی دوید روی صورتش ... چشمهایش را باز کرد, سرباز نگاهش میکرد, گفت : خانم اینجا دراز نکشید!
گاهی آدمها خیلی ساده تبدیل میشوند به عکس. خواستم بگویم اگر بخاری دارید هر روز چک کنید جای دوری نمیرود. هرچند مانده است تا فصل سرما ولی به مرور بخاری ها روشن میشود. راحت نمیریم. زندگی کنیم.
+ از میان همینطوری های روزانه
یکم - اگر حداقل بیست کتاب در سال میخوانید باید به شما تبریک گفت شما شخصیت فرهیخته ای دارید البته الزامن اخلاقتان خوب نیست.
دوم - اگر برایتان مهم نیست همسایه تان دوستتان رفیقتان یا هرکس دیگری چه خاکی دارد توی خلوت خودش توی سرش میریزد باز باید به شما تبریک گفت, شما انسان باشعوری هستید هرچند باز ممکن است اخلاقتان خوب نباشد.
سوم - اگر از انتقاد ناراحت نمیشوید اگر از نقد درست منقلب نمیشوید اگر از اینکه بگویند ایرادتان کجاست خشمگین نمیشوید باز باید به شما تبریک گفت شما شخصیت آرامی دارید ولی الزامن باز خوش اخلاق نیستید.
چهارم - اگر در برابر بدترین حملات لفظی خرد نمیشوید و فرو نمیریزید باید به شما تبریک گفت شما انسان صبوری هستید ولی الزامن خوش اخلاق نیستید.
پنجم - اگر در بحرانها خودتان را جمع و جور میکنید و میتوانید اتفاقات اطرافتان را مدیریت کنید باید به شما تبریک گفت شما یک ژنرال هستید ولی الزامن خوش اخلاق نیستید.
خوش اخلاقی برآمده از یک سری پارامترهای رفتاری از قبیل طلبکار نبودن از خلق الله است, خوش اخلاقی به معنای کوتاه آمدن و حرف نزدن نیست خوش اخلاقی یعنی بدانی انسانها برده تو نیستند هرکجا هستی هر طبقه ای هستی بفهمی همه یکسانند و هیچ کس را بر شخص دیگری برتری نیست.
یک تبصره بزنم که در برخی موارد خود کارمند آدم بدرد بخوری نیست ولی وقتی تعداد این کارمندهای ناراضی زیاد شد باید یقه مدیر را گرفت.
+ از میان همینطوری های روزانه
این لحظه برای توست اگر رفت دیگه ممکنه هیچوقت دستت نیاد پس دودِل نباش, انجامش بده .... همین لحظه.
تقی سرش را گرفت زیر آب فشاری. نشستم روی پله جلوی خرازی هوشنگ کِشی. دست کردم توی جیبم, دستمال توی جیبم بود. ته دلم خنک شد. ته دلم یخ کرد ...
+ از میان همینطوری های روزانه