بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

47 - روزگار آهنگری!


حکایت بیشتر ماها شبیه داستان اون پسربچه است که مادرش برد پیش آهنگر و گفت به بچه م آهنگری یاد بده.

دو روزبعد رفت پیش آهنگر و گفت بچم دیگه نمی یاد.آهنگره گفت چرا؟ مادره گفت پسرم آهنگری یاد گرفته می خوام براش آهنگری بزنم. آهنگر ننه مرده هم در حالیکه چارچرخش هوا شده بود گفت: چجور می شه آخه؟! مادر هم گفت: پسرم می گه آهن داغ و می کشی میل می شه می زنی سرش بیل می شه


آهنگر هم دلشو می گیره و در حالیکه از خنده رو به موته می گه: عجب بچه نابغه ای.هم خودش یاد گرفته هم به مادرش یاد داده.



+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 1 + ارسال نظر
ساره جمعه 21 شهریور 1393 ساعت 12:53

این برای مطلبت که جالب بود

اینم .واسه کد عددی که باید هی وارد کنیم.....جان من این کدو بردار خوب
هی برا هر مطلب باید یه کد بزنم...

خسته میشم

می خوام برش دارم ولی تو تنظیمات جاشو پیدا نمیکنم. یا اینکه اصلن تو بلاگ اسکای انگار اجباریه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد