بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

82 - دوست داشتم کسی جائی منتظرم باشد - آنا گاوالدا


دوست داشتم کسی جائی منتظرم باشد


آنا گاوالدا


مترجم : الهام دارچینیان


انتشارات : نشر قطره


تعداد صفحه : 198


قیمت : 8500 تومان


نوبت چاپ : یازدهم / 1392




مجموعه داستان شامل دوازده داستان با تم و موضوع عاشقانه است. داستان ها بیان روانی دارند. خط به خط در پی هم بدون هیچ گونه پرش ناخواسته. گاهی همذات پنداری عمیقی با شخصیت های داستان برقرار می کنید، بیشترمان چنین احساساتی را گذرانده ایم، روزگاری که جوانتر بوده ایم. ترجمه الهام دارچینیان هم به فهم بیشتر موضوعات اجساسی داخل داستان کمک شایانی کرده است.


در حال و هوای سن ژرمن : درباره یک آشنایی کوتاه خیابانی بین یک زن و مرد است. روایت از زبان زن بیان می شود. شبیه بیشتر داستان های آناگاوالدا. پیش داوری های زن درباره مرد در این داستان جالب است.

سقط جنین :زنی منتظر کودکی ست. کودک سقط میشود.

این مرد و زن: داستان زن و مردی میانسال که در یک ماشین گرانقیمت نشسته اند و با هم حرفی نمیزنند!

اپل تاچ : درباره یک دختر تنهاست که با افکار خودش مجادله دارد.

آمبر : داستان پسریست که عاشق یک دختر عکاس میشود. پسر موزیسن است و با زنهای زیادی رابطه داشته است. یک روز دختر عکسهائی که از او میگرفته را نشانش میدهد. فقط از دستهایش عکس گرفته است ...

مرخصی : رقابت دو برادر برای بدست آوردن یک دختر

حقیقت روز : داستان یک تصادف و ماجراهای حواشی آن. تم داستان طنز می باشد.

نخ بخیه : در مورد یک دامپزشک زن در یک روستا

پسر کوچولو:داستان یک پسرک پولدار پاستوریزه که ماشین گران قیمت پدش رابریدارد و با دوستش همراه میشود و .... داستان تم طنز دارد.

سال ها : مردی عاشق دختری است که او رها می کند ... سال ها می گذرد مرد ازدواج می کند و موفق است اما همچنان فقط عاشق دختر است و ..... خیلی قشنگ بود

تیک تاک : یک داستان عاشقانه

سرانجام : داستان خود آنا گاوالدا برای انتشار اولین داستانش ...


نمره من به این کتاب: 3.5 از 5


بریده هائی از کتاب

زن ها احمقند، زنهائی که بچه می خواهد.
آنها احمقند.
همین که میفهمند حامله اند، بیدرنگ دریچه ها را به تمامی می گشایند،دریچه های عشق،عشق،عشق.


همیشه میدانست شوهرش به او خیانت میکند و حالا میداند که دیگر این کار را نمیکند،نمیخواهد پول خرج کند، مساله،مساله پول است.


مدتی ست دو سگ و یک گربه پیش خودش آورده ... فکرش را بکن در چنین آشفته بازاری صادقانه باید گفت پیدا کردن یک شوهر خوب به ماموریتی ناممکن میماند!


باور داشتم او دیگر وجود ندارد، که جائی بسیار دور از من زندگی میکندکه دیگر هرگز به زیبائی آن روزها نیست، که متعلق به دنیای گذشته است.دنیای روزگار جوانی من آنهنگام که سرشار از احساسات پرسوز و گداز بودم، زمانی که باور داشتم عشق جاودانی ستو هیچ چیز والاتر از عشقی که به او دارم نیست. از این دست حماقت ها.


تصور میکردم که دیگر به او فکر نمیکنماما کافی بود که لحظه ای در محلی اندک آرام، تنها شوم تا دوباره یاد او به سراغم آید.


حالا به خوبی می داند که جز او کسی را دوست نداشته و هیچ کس جز او ، او را دوست نداشته . که او تنها عشقش بوده و هیچ چیز نمی تواند این را تغییر دهد ، که هلنا گذاشت او مانند شیئی دست و پا گیر و بیهوده بر زمین بیفتد و هیچ گاه کلمه ای ننوشت و دستش را دراز نکرد تا او دوباره بلند شود .


سارا بیوره زیبا نیست، ملوس است و این چیز کمی نیست.


در واقع وقتی دخترها تصمیم بگیرند کاری خوب پیش برود حتمن میرود. هیچ چیز پیچیده تر از این نیست.


فقط مساله این بود که همیشه برای برخی تصمیم گیریها مشکل دارم، درست همان لحظه ای که می بایست لیوان را زمین بگذارم کاری کنظ
مانند زمانی که زن زیبائی روبرویمان می نشیند و درست در همان لحظه فکر مبلغ اجاره خانه کلافه مان می کند ...


ای لیا


نظرات 1 + ارسال نظر
نیوشا سه‌شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 08:40

زن ها احمقند...
تصور می کردم که دیگر به او فکر نمی کنم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد