بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

118


می شود شبی



که بارانی هم باشد



بزند آرام به شیشه های ترد تنهایی،



فنجان خاطراتت را برداری



از بند نازک خیال من بُگذری و سپس



آغوشی شود شعر من



هلهله کنند کلمات و بنشینند 



در قاب شعری حزین



بسوزانند تنهایی های این همه سال ِ به خون نشسته را



و خاک کنند 



نگرانی های کنج دیوار کوچه خالی از خواب خورشید را



آن هنگام که باران من



از نگاه تو می بارید.



می شود یعنی ...



ای لیا



نظرات 3 + ارسال نظر
زری دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 22:03

از طریق کافی کتاب با وبلاگ شما آشنا شدم
خوب و راحت مینویسید
خوش بحالتان
همیشه حسرت نوشتن را خورده ام...

نوشتن یعنی نوشتن!
شروع کنید به نوشتن ... ار اطرافتان بنویسید. آرام آرام همه چیز جور میشود.
شروع کنید.

شقایق جمعه 31 مرداد 1393 ساعت 19:07

وبلاگ خیلی جالبی دارین

نیوشا سه‌شنبه 28 مرداد 1393 ساعت 10:46

چند روزی هست که نیستید!
امیدوارم حالتون خوب باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد