زن زیر وزن مرد دست و پا میزند، میخواهد فریاد بزند، دست می اندازد و پشت مرد را خراش میدهد، مرد هرچقدر توان دارد فشار میدهد، زن گرم شده است، کم کم دست از تقلا بر میدارد، دستهایش رها میشود، هنوز می تواند ببیند، مرد را که با شدت فشار میدهد ...
زن از گوشه تخت می اوفتد پائین، اتاق تاریک است، دست میکشد دور گردنش، عرق کرده است، لباس خواب ابریشم نازکش چسبیده به تنش، برمیخیزد و میرود توی آشپزخانه، یک لیوان آب می ریزد و برمیگردد و تکیه میدهد به سینک ظرفشوئی، به مرد نگاه میکند که در میان مایع زردرنگ داخل شیشه به خوابی سخت فرو رفته است!
+ داستانک
وب عااااااالی دارین… خیییلی جالبه مطالبتون…
مایع زرد رنگ داخل شیشه یعنی چی؟من نفهمیدم
بقیه قسمتهارو بخونید. از تگ پائین متن بهش می رسید