بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

429


"من نمیدانستم که بیشتر دانستن خودش یعنی گمراهی، همرنگ جماعت شدن حسنش این است که تنها نمی مانی"


اینها را برایم می نویسد، یعنی دارد تایپ میکند، می خوانم و برایش چیزی می نویسم، سِند نمیکنم، همه را پاک میکنم عوضش یک شکلک لبخند می فرستم. دوباره می نویسد و آه و ناله میکند از نفهمی خلق الله، چیزی ندارم برایش بنویسم، خودم هم قاطی همان خلق الله نفهم هستم، با همان ها حشر و نشر دارم، یکی از همان هام، درکشان میکنم، با هم نفس می کشیم، من چیزی بیشتر از بقیه خلق الله نمیدانم ...


هنوز دارد تایپ میکند، اینترنت گوشی را قطع میکنم، وایبر نفس راحتی می کشد!



+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد