بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

541 - او باید بودن باشد


یکی آمد


بر پشت خاطره ها


نشسته روی خیال کودکی ِ باران .



کوچه ها خیس اند


آشنایی آب می پاشد.


غریبه ای خستگی هارا چال می کند ،


پای دیوار باغ تنهایی.



خورشید می ریزد روی دستان زنی


که می شوید خواب ستاره را.


مردی در مزرعه ی باد 


طوفان درو می کرد ، 


نسیمی این میان 


ابتر مانده است و به نارسی ِ خلقت می خندد .



خاک از خاک برخاست ،


چشمی به تنهایی خاک گریست.


دستی روی قلب شکسته ای 


تخم زخم درد می پاشید.


امسال محصول خوبی دارند


کشاورزان زمین های بایر عشق.



یکی آمد


هرچند ، دوست داشتن جایی 


پشت ترافیک خاطره ها 


آخرین سیگار بودن را دود می کرد.


و یکی نشسته بود و 


به این فکر می کرد که


چه کند وقتی تو نباشی و او باید بودن باشد.




ای لیا

رشت - شهریور 1380



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد