این درباره نوشتن هم از آن چیزهای مزخرف است.
چه بنویسم ...
من یکی هستم شبیه تو، مثل خودت،
کمی پر روتر!
دو خط چائی /
یک فنجان خاطره /
کمی انتظار /
بوسه ای نزدیک ...
ادامه...
عاشق معلم سوم دبستانمان شدم، یک بار مرا زد، تصمیم گرفتم طلاقش بدهم، بعدها فهمیدم برای طلاق باید اول ازدواج کرده باشیم، نکرده بودیم. زنی شصت ساله باید باشد حالا. ببینمش لابد دوباره عاشقش میشوم.