بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

711


از همان اول ها هم دختر میخواستم، خیلی سالها پیشتر، ازدواج کردم باز دختر میخواستم، بزرگتر شدم باز دختر میخواستم. هرکه پرسید گفتم بهتر از دختر؟ خود دختر!

خبرش را که شنیدم پشتم یخ کرد، دختر دار شده بودم. لذت دردناکی پیچیده بود در میان سلولهای تنم. چه لذتی بالاتر از این برای یک مرد، یک دختر ... ناز کند برایت، اذیتت کند، بدود، برقصد بخواند، موهایش را برایت تکان بدهد. من مرد خوشبختی هستم. 


و او بزرگتر میشود من کوچکتر!



ای لیا



نظرات 3 + ارسال نظر
آنا دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 20:05 http://anaa.persianblog.ir

باباهای دختری :)))

... یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 00:37

وقتی از خودتون و سارا می نویسید یاد بابا و خودم می افتم. خیلی سال براش بمونید. یک عمر طولانی داشته باشید. دختر بی بابا میمیره
هر دو بمونید برای هم

نیوشا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 07:26

ای جانم..
چقدر شیرین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد