بچه ها را اذیت میکرد، چه توی نمره دادن، چه توی اخلاق و رفتارش. دبیر بد بدن و چغری بود به قول یکی از بچه ها! یک روز ظهر ماشینش را هل داده بودند و برده بودند جایی ول کرده بودند. خبر پیچید که این اتفاق افتاده. از آن روز گفتند رفتارش تغییر کرد. هرچند ماشین را هم پیدا نکردند.
چند ماه بعد همسایه های دو کوچه پایین تر از دبیرستان به پلیس خبر میدهند که یک رنو دو سه ماهی ست توی کوچه شان ول شده به امان خدا!
رنوی آقای دبیر فیزیک بود.
+ از میان همینطوری های روزانه