بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

694


بهش میگم بابا میمونی پیش خودم؟ دستاشو میزنه به کمرش و میگه : من نمیخوام ازدواج کنم برم هی کار کنم تو خونه شوهر. میخوام همینجا بمونم و همش تفریح کنم! شاد باشم ...

میگم بابا نوکرته!

ولی خب امان از روزی که عاشق میشید ...



+ از میان همینطوری های روزانه



693


و چه کسی میتواند حال پیرزنی شصت و چندساله را درک کند که سی و چند سال است از پسر معلولش مراقبت میکند  و تنها دغدغه زندگی اش این است که پس از مرگش چه بر  سر پسرش خواهد آمد؟

هیچکس!



+ از میان همینطوری های روزانه



692


زندگی چیست مگر


جز دوست داشتن تو!



ای لیا



691 - قیمت خود را بدانیم!


زنگ زد و درباره مشکلی که برایشان پیش آمده بود در راه اندازی صحبت کرد. یک ساعتی حرف زدیم همانجا پشت تلفن میگفتم و او هم چک میکرد و اگر چیزی درست نبود جابجا میکرد سر آخر مشخص شد چندتا اتصال لوله به تجهیزات اشتباه است. قرار شد باز کنند و دوباره همانطور که گفته بودم ارنج کنند. یک هفته بعد تماس گرفت و کلی تشکر کرد که درست شد الان هم خط مشغول کار است و از این تعارف تکه پاره کردنها.

چند روز بعدش پیکی آمد و یک پاکت آورد و رسید گرفت و رفت. پاکت را باز کردم دیدم چکی به مبلغ هفتصد هزار تومن به همراه نامه تشکری از طرف همان دوست. زنگ زدم به همان دوست گفتم به پیک شرکتشان بگوید برگردد تا چیزی را برایش بفرستم. چک را گذاشتم داخل پاکت و عودت دادم. یک ساعت بعد تماس گرفت و گفت : چک رو چرا برگردوندی؟

 گفتم: والا من برات رفاقتی مساله رو حل کردم. یعنی چون دوست و همکار چند ساله ای وگرنه اگر قرار به فاکتور کردن و صورت وضعیت کردن برای پول بود همین رو من چهار میلیون باید ازت میگرفتم. چکت رو هم نگه دار برای خودت.


دوازده سال است کار میکنم. توی زمینه کاری خودم یکی از بهترینها هستم. مرا میشناسند توی صنعت خاصی که مشغولم. بارها شده قیمت داده ام برای کار طراحی و مشاوره و قیمتم بالا بوده و برنده نشده ام. خود کارفرما هم حتی حاضر بوده با چند درصد بالاتر از قیمت برنده کار را به من بدهد ولی نپذیرفته ام. چرا؟ چون اگر همه مان اینطور برخورد کنیم، تن بدهیم میشود مثل همین دوست من که آن تجربه دوازده ساله را پشت آن تماس یک ساعتی نمیبیند و فکر میکند خب حتمن قیمت همینقدر است. تقصیر خودمان است، خودمان را ارزان میفروشیم!

شاید اگر من هم توصیه کارفرما را میپذیرفتم الان خانه ام لابد صدمتر بزرگتر بود و نشسته بودم پشت شاسی بلند خارجی. 

بگذریم از پیشنهادات خارج عرف برای به قول خودشان در آوردن کار و زدو بند کردن!!



+ از میان همینطوری های روزانه



690


آدم است دیگر


گاهی دلش تنگ میشود


شبیه هیچکس!



ای لیا



689


من از تمام تو


نزدیکترم به تمام تو ...



ای لیا



688


رها شو


رها


غصه میماند


تا رهایش نکنی ...



ای لیا



688


رها شو


رها


غصه میماند


تا رهایش نکنی ...



ای لیا