زن توی تاریکی ایستگاه
بی صورت
شبیه شعریست
که مانده است
در سینه شاعر!
ای لیا
+ زن نشسته است توی ایستگاه. چراغ ایستگاه خاموش است. روشنایی بلوار تا کمر زن را روشن کرده است. صورت زن دیده نمیشود.
(از پنجره اتوبوس)