بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

992


متاسفانه داستان زیر واقعی ست :

زن به خاطر حق طلاقی که داشته چهارده سال قبل از مرد جدا میشود، مرد هم کاری از دستش بر نمی آمده، زن پیشنهاد میدهد به خاطر اینکه دو فرزندشان که درسنین کودکی بوده اند دچار اختلال فکری و روحی نشوند زن و مرد صیغه نامحدود داشته باشند و در یک خانه با هم زندگی کنند و هروقت هم زن خواست صیغه فسخ شود. مرد میپذیرد و در این مدت هم سعی میکند با خرید خانه به نام زن و طلا و جواهرات زن را راضی کند که دوباره با او ازدواج کند. بچه ها بزرگ میشوند، یک روز مرد برمیگردد خانه و میبیند خانه خالی ست. گاوصندوق را هم خالی کرده اند. بعد که پیگیر میشود میفهمد زن رفته است همان خانه ای که مرد به نامش کرده و همه چیز را هم برده است، از منقول و غیر منقول! مرد هرکاری میکند دستش به جایی بند نمیشود، سعی دارد مسالمت آمیز مساله را حل و فصل کند، دو سال بعد از رفتن زن از خانه مرد داستان را برای خانواده خوش تعریف میکند و تازه آنها میفهمند که چرا عروسشان توی این دوازده سال تمایلی به رفت آمد خانوادگی نداشته. دوسال بعد هم که بچه ها بزرگتر شده اند و رسیده اند به سن قانونی به خاطر سم پاشی های خانواده زن عملن پدر خود را مقصر میدانند! مرد هم تنها فقط به این دل خوش است که گاهی بچه هایش با او تلفنی حرف میزنند.


+ بله متاسفانه داستان فوق رخ داده است. حالا هرقضاوتی هم خواستید انجام دهید پای خودتان.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد