زن از ته لیوان بالا آمد، آرنجها را گذاشت لبه لیوان و خودش را کشید بالا. نشست روی دسته لیوان. موهایش را جمع کرد توی دست و چلاند. چای از بین موهایش شره کرد روی شیشه میز. مایوی دو تکه نارنجی رنگش با رنگ چای مخلوط شده بود. لیوان چای را بالاتر آوردم تا زن وضوح بیشتری داشته باشد، لیوان را چرخاندم. "مهندس چایت داره می ریزه"
نگاه کردم به میز کناری. با دست اشاره کرد چای! نگاه کردم به لیوانی که زن شیرجه زد بود داخلش و شره چای پخش شده بود روی میز!
+ از میان همینطوری های روزانه