اولین بار کی سیگار کشیده ام؟ دقیقن یادم است، دوازده سالم بود، یک نخ مارلبروی اصل، از همانهایی که رنگ قرمز پاکتشان یک جور خاصی بود، از همانها که پاکتشان شبیه جعبه جواهرات بود، از همانها یک نخ خریدیم پنج تومان. پنج نفر بودیم، یکی یک تومان گذاشته بودیم که نوبتی پک بزنیم، اینوسط یکی هم عمیق پک میزد که مثلن زرنگی کند توی سرش میزدیم و سیگار را میگرفتیم. سرفه میکردم و اشک از چشمانم جاری بود ولی لذت این فتح الفتوح نمیگذاشت این سرفه ها و اشک ها اثر خود را بگذارد. آخری را هم چهارده یا پانزده سال پیش کشیدم. دیگر نکشیدم تا همین حال حاضر.
دلم برای سیگار تنگ شد؟ نه نشد، هرچند راه رفتن توی همین هوای تهران کم از سیگار کشیدن ندارد ولی خب ضرب در دویش نمیکنم.
+ از میان همینطوری های روزانه