ما مردها، ما مردها بیشتر اوقات متهمیم. متهم به هزارویک کار نکرده. متهم هستیم که زن را برده میخواهیم، متهم هستیم که احساس نداریم، متهم هستیم آزار رسانیم، متهم هستیم هوس بازیم، متهم هستیم دنبال بازی دادن احساس زنانیم ولی من مردی را دیدم توی خط چهار مترو، خسته، چشمهایش خواب و بیدار، وقتی زنی آمد توی قطار بلند شد جای خود را به زن داد و رفت گوشه کنار در نشست، چشمهایش هنوز خواب و بیدار بود. ما مردها هم خسته ایم. ما مردها هم زندگی را همانقدر زیبا دوست داریم که به چشمهای توی زن می آید. ما مردها متهمیم ...
مردهای کمی دیده ام که اینگونه ک شما می گویید باشند و البته همه زن ها مبری از بدی ها نیستند!