بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1126


مشکل اینجاست که بیشتر معتقدین به خدا به خدائی معتقدند که گرفتاری هایشان را حل میکند، توی سختی ها قرار است دستشان را بگیرد، بچه شان را درمان کند،یار را به آغوششان برساند، قبض های موبایل، برق و قسطهایشان را پرداخت کند،برایشان خانه جور کند، پنالتی ها را بگیرد، برایشان زن و شوهر مناسب پیدا کند، امتحانهایشان را پاس کند، اینوسط هم کسانی که معتقد نیستند فکر میکنند مثلن چون آن خدا توی زلزله و بمباران نرفته بچه ها را از توی خانه بردارد بگذارد توی خیابان که آوار روی سرشان خراب نشود، یا مثلن همینطور نشسته و میبیند مردم را توی خیابان میزنند و میکشند یا مثلن نمیرود یک کشیده بخواباند توی گوش دادستان تهران و سیستم قوه قضائیه ایران پس خب نیست!

یکی سری هم هم جالب ترند، به امید همینها هزاران اعمال مستحبی را انجام میدهند و بعد که نتیجه ای نگرفتند یکهو میزنند زیر همه چیز، چرا؟ چون یکی نیامده بگوید خرت به چند من! این همه برای من راز و نیاز کردی احوالت چطور است؟ پس چون نیامده همه اینها زائیده ذهن بشر است و بهتر است اصلن کلن بی خیالش شد و برگشت توی واقعیت های زندگی.
من نمیدانم، اینکه هست یا نیست، اینکه زائیده ذهن خودمان هست یا نیست ولی میدانم تنها چیزی که قرار است مرا به هدف برساند خود من هستم، اگر نرسیدم اولین نفری که باید اینوسط جوابگو باشد خود من هستم.

بعضی وقتها اعتقاد ما به خدا شبیه همان "اوه مای گاد" گفتن های بازیگر فیلمهای پ+و+ر+ن است، هرچند به گمانم او معتقدتر است!

+ از میان همیطنوری های روزانه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد