بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1144 - برای دوستی سی و چند ساله


زن از همان اول هم بزرگ است، به مرور میفهمد رنج در دایره قسمتش آنقدر پر رنگ است که باید زودتر بزرگ بشود. زودتر بفهمد زندگی حقیقت وحشتناکی ست. اما سی سالگی به بعد اینوسط حکایت دیگری دارد. سی سالگی به بعد یک زن شبیه یک جنگل در هم پیچیده است، با درختهایی بلند، استوار که برگهایشان سایه گیاهان دیگر است؛ سی سالگی به بعد زن توام است با زیبایی و استوار بودن. آرامشی عمیق در عین تلاطمی پنهان. سی سالگی به بعد یک زن شبیه ایستادن در ساحل است. پابرهنه، خنکی شنهای خیس بدود زیر پوست پایت و از آنجا خودش را بکشد تا پوست صورتت و با نسیم خنکی که از دریا میزند در چهره ات هم آغوش شوند و لبخندی نرم گوشه لبهایت پیدا شود ... و موجی که روی دریاست. موجی عظیم ولی زیبا. 
سی سالگی به بعد یک زن شاید دیده نشود، شاید بیشتر آدمها نبینند ولی سی و چند سالگی جریان دوباره عشق است در کالبد زندگی، زیبایی و جذابیت توامان در عین سختی های روزگار.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد