بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1237


گفت میدونی چقدر دوئیدم دنبالش آخرش گفت ببین من عاشق تو نیستم پس با عقل و منطقم تصمیم میگیرم, مثل تو با احساست که جلوی چشمای عقلت رو گرفته برنامه ریزی نمیکنم. من و تو جنس هم نیستیم! بی خیال من شو. باور نکردم, تهش گفت اگر دوستم داری اذیتم نکن پس. احترام بذار به تصمیمم. منم احترام گذاشتم به تصمیمش. الان تو آمریکا با یه استاد دانشگاه زندگی میکنه. خودشم استاد همون دانشگاست. منم نشستم با تو فلافل گاز میزنم!
سرمو از توی بوی تند ترشی و سس و کلم و فلافل بالا گرفتم و با دهن پر گفتم : هوم!
گفت هیچ میدونی وقتی اینطور مواقع میگی هوم میخوام با مشت بزنم تو دهنت؟
نگفتم هوم, سرمو تکون دادم یعنی که فهمیدم.



+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد