بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1341


وضعیت آدم در مواجهه با اتفاقات روزگار گاهی شبیه این معذوریتهای خودساخته در سینمای ایران است, اینکه مثلن مردی بعد از سالها مادرش را میبیند ولی خب چون یک چیزهائی ممکن است یک جائی دچار خطر شوند نمیتواند مادرش را در آغوش بکشد و همینطور که جلویش ایستاده هی نگاهش میکند و دیالوگهای خسته کننده ردوبدل میکند, اینطور مواقع آدم نمیداند با خودش چند چند است هرچند گاهی یکی مثل حاتمی کیا پیدا میشود و در آن صحنه فیلم از کرخه تا راین با فیلمبرداری از فاصله دور جای هما روستا یک مرد میگذارند و لباس زنانه تنش میکنند و صحنه در آغوش کشیدن را برداشت میکنند, گاهی در مواجهه با اتفاقات باید همینطور عمل کرد, لباس زنانه تنش کرد و در آغوشش کشید, فقط اینکه آن یاروی توی لباس زنانه زن نیست!



+ از میان همینطوری های روزانه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد