بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1347


یک ماه اثاث میاوردن. یک ماه تمام دیوارای راه پله رو تراشیدن ریختن پائین. از این مبلهای استیل غول پیکر و میز نهار خوری بزرگ, یخچال ساید بای ساید و... وانت نیسان و خاور بود که وسیله می آورد. چطوری اون بالا جاشون کردن هنوز جزء معماهای حل نشده ست! هر روز هم کلی آدم این بالا سر ما تو سرو کله هم میزدن که جهاز عروس ببینن و احتمالن کلی هم پشت سر عروس و دوماد و خونواده هاشون حرف بزنن. نصف گلدونائی که با خون دل خوردن تو راه پله گذاشته بودم و سبز شده بودن لت و پار کردن, یه شب هم عروس و دوماد رو آوردن انداختن تو خونه و رفتن. الان یک ماهه این دختر پسر اینجان هر روز دعوا دارن, هر روز بحث دارن, صبح میرن و شب برمیگردن دعوا میکنن. دیروز صبح هم بلند بلند پسره موقع پائین اومدن گفت : دو دقیقه وا میستم نیومدی من میرم!



+ از میان همینطوری های 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد