بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1405


چند برش کوتاه از زندگی


یکم - ( روز/خارجی/اتوبان یادگار) پشت سرم دارد می آید، پشت فرمان یک ماتیز سبز رنگ نشسته است، چندباری صدای بوق آمد، هربار نگاه میکردم تو آینه میدیدم سرش پائین است، نحوه حرکت سر و دستش نشان میداد آن پائین با گوشی مشغول است، همزمان هم چیزی میخورد، یکبار منحرف شد و نزدیک بود با نیسان کناری تصادف کند، نیسان کناری برایش بوق زد، راننده ماتیز عصبانی چیزهائی به راننده نیسان گفت.


دوم - (روز/ داخلی/ اداره دولتی یا خصوصی) توی اتاق پشت کامپیوتر نشسته است، سرش پائین است، در میزنم، سرش را بالا می آورد و نگاه میکند و بله ای میگوید و دوباره سرش را توی گوشی میکند، سراغ نامه را میگیرم، همانطور که سرش پائین است می گوید آقای فلانی نیامده، امروز نمی آید یعنی بروم و فردا بیایم!


سوم - ( روز/ خارجی/ اتوبان قزوین به سمت تهران) پشت سرم چراغ میزند، راه را باز میکنم، آرام آرام از کنار من میگذرد، یک لجظه سرم را به راست می چرخانم، همینطور که آرام از کنارم رد میشود میبینم تمام سرنشینهای خودرو سرشان پائین است، سرم را میگردانم به سمت جاده، پراید حالا کامل از کنارم رد شده است و میتوانم نوشته پشتش را بخوانم، ( نیم کیلو باش، مرد باش)


چهارم - (شب/ داخلی/ توی یک مهمانی ) پسر پانزده ساله یکی از فامیلها سراغ پسوورد وای فای را میگیرد، میگویم "ما تو این خونه اینترنت نداریم، رو گوشی دارم که اونم اینجا خوب آنتن نمیده" حرفم را تائید میکند و میگوید بله گوشی خودش و پدرش هم آنتن ندارد سر همین سراغ وایفای خانه آمده. نگاه میکنم از توی آشپزخانه و میبینم صدی نود جمعیت سرشان توی گوشی ست.


پنج - (روز/ داخلی /کافه) قرار گذاشته ایم همدیگر را ببینیم، همیانجا بیرون کافه گوشی را خاموش میکنم، دور هم نشسته ایم گاهی حرف میزنند و بعد سرشان را میکنند توی گوشی، یکیشان انگار از گوشی جواب نمیگیرد تبلت را باز میکند، یکی دو نفر دیگر هم می آیند و اضافه میشوند به جمعیت "سر تو گوشی"


ششم - (روز / خارجی/ اتوبان صیاد به سمت شمال) میرسم پشت پراید هاچ بک چراغ میزنم، کنار نمیرود، سرعتم کم میشود، پراید با سرعت پنجاه کیلومتر توی لاین سبقت آرام آرام میرود، بوق میزنم باز کنار نمیرود، می آیم از سمت راست سبقت بگیرم و نگاه میکنم به راننده، سرش توی گوشیست انگار چیزی را هم تایپ میکند.

هفتم - ندارد.


هشتم -( روز / داخلی/ خانه) سارا میپرسد اینترنت چیست، کمی توضیح میدهم و بعد میگوید من کی میتونم استفاده کنم؟ جوابی نمیدهم دست به سرش میکنم، نمیخواهم فعلن درگیر شود، بعدن شاید بشود راه درست و درمانی پیدا کرد برای اینکه بتواند از اینترنت کنترل شده استفاده کند و معتادش نشود.



+ از میان هیمنطوری های روزانه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد