بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

751 - پری فراموشی - فرشته احمدی


پری فراموشی


فرشته احمدی


مترجم : ....


انتشارات : ققنوس


تعداد صفحه : 230


قیمت : 4500 تومان


نوبت چاپ : دوم / 1388



پری فراموشی روایت داستانی ست از زبان زنی که به نوعی دچار اختلال روانی ست. در دنیایی که خودش ساخته است زندگی میکند. با قهرمانی خیالی که در بخش های میانی داستان تبدیل به واقعیت میشود. مانی دوست دوران کودکی زن که در بزرگسالی کتاب فروشی دارد. هرچند بعدتر می فهمیم که قهرمان خیالی در همان دوران کودکی باقی می ماند و مانی بزرگ شده حتی سایه ای از آن قهرمان هم نیست.

داستان به گونه ای  دارای دو بخش است. هرچند شاید متوجه این مساله نشویم ولی به شکلی آرام ریتم و خط داستان عوض میشود. داستان اول درباره دوران پیش از ازدواج زن با مانی ست و الباقی داستان روایت گر پس از ازدواج زن است.  زن در دنیای خیالی پیش از ازدواجش سعی میکند از دنیای واقعی و ناهنجاری هایش که یکی از آنها مادر خودش است فاصله بگیرد. زن وابسته به پدرش بوده که فوت شده است و به نوعی مادرش را مسبب مرگ پدرش میداند. فلش بک هایی هم که گاهی در داستان به دوران پدرش میزند و لحظات خوش آن دوران را مرور میکند هم نشان دهنده عدم تعادل رفتاری زن در دنیای واقعی فعلی ست.

داستان از نظر من جاهائی گم میشود. کمی خسته کننده میشود. ده صفحه ابتدائی کمی ناگیراست به مرور خط داستان پیدا میشود که آنهم هر ازگاهی در مسیری سینوسی دچار کش و قوس میشود. شخصیت مانی شاید شخصیت جا افتاده داستان باشد که آنهم میشد بهتر در بیاید که نیامده است. 

کتاب برنده تندیس کتاب برگزیده کتابفروشان جایزه روزی روزگاری شده است. فرشته احمدی نویسنده ای اهل کرمان است و کتاب دیگر او هم به نام جمگل پنیر منتشر شده است.



نمره من به این کتاب  3.0 از 5



بخش هائی از کتاب :


آدمهائی که ذاتن شوخ طبعند درباره حرفهائی که قصد گفتنشان را دانرند فکر نمیکنند.



این چیزها را به من نگو . تا وقتی که بی خبرم ، فقط اوست که از رابطه مان در عذاب است ، چون در مغزش چیزی می گذرد و بر زبانش چیز دیگری ، اما من خوب و خوشم چون چیزی از دو رویی اش نمی دانم . به محض دانستن مثل او می شوم ، خداحافظی که می کنیم تازه شروع می کنم به تفسیر حرف هایش و همه چیز به گه کشیده می شود .



حرفها که تکرار میشوند آدم ازشان دور و دورر میشود.



"به خاطر خوشگلی اش عاشقش شدی، نه؟"

"خوشگل بود، اما اول عاشق دستهایش شدم."



 این چیزها را نمی شود تعریف کرد . همه چیز در درون آدم است و انتظار این که دیگری آن را بفهمد ، بی جا و نامعقول است .

 


اولش تفاوت ها جذابند ، بعدش هی دنبال شباهت ها می گردیم ، چیزی که یافت می نشود .

 


اوایل عاشق هم بودیم ، بعد از مدتی همدیگر را دوست داشتیم  ، حالا هم به هم احترام می گذاریم . این ایده آل ترین تغییر شکل احساسات زن و شوهر است .

 


وقتی آدمها درباره چیزهائی حرف میزنند که هیچ معنائی ندارند، در واقع دارند به دنیای هم راه پیدا میکنند.



مرد که بی نیاز نمیشود. ناتوان میشود اما بی نیاز نه.



زندگی بدون همین حس های خوب کوچک خیلی بی معناست .



لازم نیست هر حرفی با منظور و هدف خاصی گفته شود. از در و بی در حرف زدن گاهی مهمتر از حرفهای مهم است.

 


مانی می گفت باید تمرین کنم . گفتن حرف های بیخود را یاد بگیرم . بیشتر وقت ها به درد می خورد ، لااقل به درد طبیعی جلوه دادن فضا و شکستن سکوت . لازم نیست هر حرفی با منظور و هدف خاصی گفته شود . از در و بی درحرف زدن ، گاهی مهم تر از حرف های مهم است .

 


فکر می کنم که خیلی طبیعی است که اگر روزی عاشق زن دیگری شدی ، جایم را با آن زن عوش کنم . 
به همین سادگی ؟
ساده که نیست . حتما یک چیزهایی می شکند ، قلبم ، غرورم ....

 


روزی که فهمیدم همه ی پسر بچه ها راز پنهان ناخوشایندی دارند ، عذاب وجدانم تمام شد . گناهان دسته جمعی زودتر بخشیده و فراموش می شوند .



پس فکر میکنی طاقت آدمها که تمام میشود، ول میکنند و میروند! این طوری اش که تازه رمانتیک هم هست. بوی زندگی میدهد.یکی میرود یکی می ماند. کسی که رفته با چیزهای تازه مواجه میشود، شاید مثل چند تجربه ناب.



بوها برایم خیلی مهمند. هر آدمی بوی مخصوص به خودش را دارد.

 


یاد پدر می افتم که به مادر می گفت بی خیال و مادر کفری می شد . داد می زد تو هم از تمام صفات خوب و بد ، این یکی را چسبیده ای . تمام نگرانی ها را گذاشته ای برای من . چون می دانی خوب از پسشان بر می آیم و خودت سهم بی خیالی طی کن را برداشته ای . خیالت راحت است چون می دانی آدم دیگری هست که جور نبودن تو را بکشد و امور زندگی ات را راست و ریس کند .



ای لیا