بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1650


آیا کسی تو را بیهوده دوست داشته است؟


ایی لیا



1649


هرچه غم داری بگذار برای دل من

تو بخند


ای لیا



1648


جایی در میان بازوانم

آرامشی برای توست

سر بر روی قلبم بگذار


ای لیا



1647


ما بی آنکه بدانیم‌ چرا

تو را دوست داشته‌ایم.


ای لیا



1646


دلم تو را می‌خواهد

عریان، شبیه باران


ای لیا



1645


تو زیبایی شبیه روزهایی که دماوند از خیابانهای تهران پیداست.


ای لیا



1643


هربار این زخم را چنگ می‌زنیم،

تازه می‌کنیم رنج را

اندوه می‌نشیند سر دیوار ما

هربار این رنج سرک می‌کشد در سفره خالی ما

هربار این زخم را تازه می‌کنیم.


ای لیا



1642


انسان‌محتاج است که دوست داشته شود، آن هم نه کم، بسیار.


ای لیا



1641


گاه برجانی، هرچند تا ابد در جانی ...


ای لیا



1640


نگاه می‌کنم به تنهایی خویش

تنهایی تو را می‌بینم.


ای لیا



1639


انسان‌محتاج است که دوست داشته شود، آن هم نه کم، بسیار.


ای لیا



1635


آنچه در هواست

عطرت

و آنچه در دل ماست خیالت.


ای لیا



1636


هنوز دلم‌ برای عطرت تنگ‌ می‌شود که در میان خاطره‌ها باقی‌ست و هربار سر خاطره‌ای باز می‌شود و بوی تو را در آغوش دارد. 


ای لیا



1633


پرسید تنهایی؟ گفتم‌ تو هستی، خندید!



1631


مرا بخواه

چونان موج که چنگ میزند به ساحل

میرود و برمی گردد


ای لیا