بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

35 - من


شب بود و ماه تاریک


من بود و من،


من و تنهایی های من،


من و حیرانی های من،


من و سرابهای تفتیده،


من و بیمار رنج دیده،


من و انتظار زیر برگ،


من و نگرانی های مرگ،


من و حسرت اشارتی،


من و امید بشارتی،


من و انگاره های این همه ننگ،


من و تصویر محبتی روی سنگ،


من و من در آب،


من و رویای نگاههای مانده از تو بر آب،


من و مادری که درد عشق را از سینه اش شنیدم،


من و باغی که لحظه های نور را در آن روئیدم،


من می مرد از این همه تزویر


من جا مانده در شب تاریک.



ای لیا

رشت - اردیبهشت هشتاد



نظرات 1 + ارسال نظر
سِپیدِه ه ه ه جمعه 10 مرداد 1393 ساعت 23:39

سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد