زنها، پس از صدو بیست سال که هنوز سی ساله باقی مانده اند و عمرشان(زبانم لال) به آخر خود میرسد، همانجا حین تقدیم کردن جان مبارک و عزیزشان به عزرائیل از او می پرسند :
"خدا وکیلی این مرده به من خیانت میکرده دیگه نه؟!"
مرد شصت سال قبلتر ریق رحمت را سرکشیده است!
وجدانا اونم به خاطر نبودن حس امنیته از هر لحاظ...
که روز به روز بیشتر و بیشتر سلب میشه و زنها غمگین تر و شکننده تر...
امنیت نیس،مالکیت نیس...