بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

105


و حس 


چه تنها می شد اگر


خاطره ترکی بر نمی داشت ، 


و خیالی نمی افتاد 


از روی درخت باران 


و خیس نمی شد همه ی ذهن ِ مانده در لای چرخ تقدیر.



و چه سرد می شد شعر


اگر حسی نبود در میان 


پرو خالی شدن گاه به گاه خطوط وامانده ی درد.



و حس به درد زایمان خلاقیت نمی نشست 


اگر کسی نبود که روزی به دختر باران گفته باشد :



گیسوانت طعم ِ باد می دهد

 

آن زمان که دوستت دارم در بین خواب جنگل گم می شد ...



و حس تنها شده بود.



ای لیا



نظرات 1 + ارسال نظر

بیا با هم رفت و آمد نکنیم !
مثلا وقتی می آیی نرو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد