به نظرم درباره این اسید پاشی ها و اینکه سر ماجرا به کجا میرسه ی مقدار داریم قضاوت زده می شیم!
اینکه اصل مطلب چیه من نه میدونم و نه مطمئنم! سر همین در این باره نظری ندارم اما ی موضوع جالبی هست این وسط که یک جورائی میشه به عنوان یک کیس مطالعاتی دربارش بحث کرد.
عادت داریم درباره اوضوع و احوال مملکت خودمان داد سخن از منظر منفی بافی سر بدهیم، خیلی زود درباره همه چیز جبهه گیری می کنیم. یک جائی در مستند انقلاب 57 که از شبکه من و تو پخش شد بختیار میگفت : مردم نمیخوان بپذیرن. یعنی اگر اتفاقی مثل حادثه سینما رکس هم رخ بده و عوامل اون اتفاق هم اصلن ربطی به حکومت نداشته باشن باز مردم نمی پذیرن که دست حکومت تو کار نباشه!
یعنی مردم فرسنگها تو قضاوت کردن و نتیجه گرفتن جلو رفتن ... وقتی من حق دارم از هر حادثه ای قضاوت مختص خودم رو داشته باشم باید به طرف مقابل ماجرا هم حق بدم درباره من قضاوت خودش رو داشته باشه!
دست خودمون نیست! یک جامعه عصبی و بیمار، عمده دلیلش هم شاید رفتار حکومت بوده باشه ولی همش این نیست، خودمون هم نسبت به همدیگه همینطوریم! اصلن داستان اسید پاشی رو بذاریم کنار، تو اتفاقات روزمره چقدر داریم درست قضاوت می کنیم؟
+ ای نوشتار به هیچ عنوان قصد نتیجه گیری درباره ماجرای اسید پاشی ها نداره. اینکه چه هست و نیست رو بنده نه بهش واقف هستم و نه اطلاعات کاملی دارم که بخوام بندازم گردن ی گروه خاص!
همه حرف های شما درسته... ملت قضاوت های زودهنگام و ناپخته ایم! ملت متخصص و کارشناس در تمام امور...
اما...
برای این اسید پاشی ها قضاوت نمی کنم! تنها چیزی که به ذهنم می رسه سیاه بختی زنان سرزمینه.. سیاه بختی از اون جهت که مادام زیر بار ظلم و زوراند.. زیر بار این فاجیع غیر انسانی و حتی غیر حیوانی!!