"بذار تجربت کنم، چه ایرادی داره خب!؟"
مرد خودش را رها میکند تا برسد به پشتی صندلی، دست را گذاشته است روی چانه، ته ریش وامانده اش را میخاراند، نگاه میکند به صفحه مونیتور، ...
+ داستانک