به زن اول پیغام میدهد، برای زن دوم بوسه ای میفرستد، زن سوم را در رستوران ملاقات میکند، زن چهارم را در راه برگشت از رستوران به کافه می برد، زن پنجم را از دسترس خارج میکند، زن ششم را ...
شب پیژامه راه راهش را می پوشد و می نشیند پشت مانیتور، لیوان چای را برمیدارد و به قربان صدقه رفتنها نگاه مکیند! دست میکند کلاه گیس را از روی سرش برمیدارد، کله ی بی مو را می خاراند!
زن پنجم سعی میکند تماس بگیرد :" مشترک موردنظر در دسترس نمی باشد! نو ریسپانس ..."
+ داستانک