میان خطوط نامه ای
ورق می خورَد ،
و فکر می کند به روزی که
آغوشی بود
صدای قلبی را روی سینه ای می شنید.
و دستی که بین موهایش
نوازش می شد
بوسه می شد
خنده می شد،
و گاهی درد می شد ،
می ریخت روی خیال نازک ذهنی خام.
ای لیا