بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

529


از روبرویش مردهایی می آمدند و با نگاهشان او را دنبال میکردند، چه مردهائی که تنها بودند و چه مردهائی که همراه زن دیگری بودند. اما برای زن اهمیتی نداشت. تمام مسیر را که می آمد پائین گرم صحبت بود، در این بین اما برخی مردها توجهی نمیکردند، مردهائی که زن جوانی را همراهی میکردند، مردهائی که هنوز در شور و حال ابتدائی رابطه بودند، در زن همراهشان غرق بودن، اینها اصولن چیز دیگری را در خیابان نمی دیدند! فقط همان زنی که در کنارشان بود را حس میکردند ...



+ داستانک



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد