کسی باشد صدایش کنم برویم زیر باران خیس شویم ، بند نیاید باران یکریز بریزد روی عادت هایمان که پهن شده اند روی بند خاطرات و چکه چکه بچکد رنگ تکرار از روی تن عادت ...
خیابان به خیابان بوی خنده هایش پخش شود ، دست بیاندازد در گردن خواهش و لبخندی مهمان کند لب های تر بوسه را !
پائیز هم مضاعف کند شیدایی خیابان را و هوش بپرد از سر حصار بلند تردید و کمی گام بردارد به عقب و برود لابلای آغوش شعری که سالها پیش نوشته بودم روی نیمکتی تنها که خاطره گیسوان دختری را کسی پیش از من رویش حک کرده بود.
بسیار زیبا
ممنون
سلاااااااااااااام جناب ِ ای لیا ی ِ عزیز.


شما هم که اینجایید...
:))
بله گاهی اینجارو آپدیت میکنم با پستهای قدیمی.