بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

815 - مردی که از توی شیشه ترشی خیره نگاه میکند! / قسمت دهم


زن تبر را در آورد، برق تیغه صیقلی تبر توی چشمهایش زد! نگاه کرد به مرد که بی خیال دراز کشیده بود روی کاناپه و داشت تلوزیون تماشا میکرد. تیغه را چزخاند تا برق تیغه بیافتد پشت گردن مرد.

تبر را گذاشت داخل ویترین، آمد نشست روی کاناپه، شیشه بزرگ را برداشت و گذاشت روی پاهایش، سر مرد را چرخاند به سمت تلوزیون. مرد انگار توی شیشه خواب بود. چشمهایش بسته بود.



+ داستانک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد