این درباره نوشتن هم از آن چیزهای مزخرف است.
چه بنویسم ...
من یکی هستم شبیه تو، مثل خودت،
کمی پر روتر!
دو خط چائی /
یک فنجان خاطره /
کمی انتظار /
بوسه ای نزدیک ...
ادامه...
زن حرف میزد، مرد نگاه میکرد به لبهای زن، مرد به لبهای زن خیره بود، دست برد روی لبهای زن، اضافه ماتیک را که از کناره لب خط باریکی به بیرون کشیده بود با انگشت پاک کرد، آورد گذاشت روی لبهای خودش.