بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1082


دوست داشتم یه مسیری بود شامل جنگل و بیابون و جلگه و خیلی چیزهای دیگه و راه می اوفتادم پیاده میرفتم، چند روز چند شب، چندصد کیلومتر یا مثلن دو سه هزارکیلومتر ...
بعضی وقتا نمیدونیم چه مرگمونه، میخوایم فقط بریم، بریم و همه چیز رو پشت سرمون بذاریم که ناپدید بشه و بعد دوباره برگردیم همونجا و باز ببینیم یه مرگیمون هست که خودمون خبر نداریم لابد!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد