این درباره نوشتن هم از آن چیزهای مزخرف است.
چه بنویسم ...
من یکی هستم شبیه تو، مثل خودت،
کمی پر روتر!
دو خط چائی /
یک فنجان خاطره /
کمی انتظار /
بوسه ای نزدیک ...
ادامه...
مرد نشسته بود روی کاناپه, زن بی قرار بود, توی اتاقها می چرخید, کلافه بود, سرآخر آمد نشست کنار مرد, گوشی موبایل را از دست مرد گرفت, بست و گذاشت پائین کاناپه, سرش را گذاشت روی ران مرد, دست مرد را گرفت توی سینه اش ... خوابید.