بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا
بوی ریحان در باغ پیچید ...

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

۱۲۸۵


مسیر را با گچ مشخص کردم و گفتم از خط منحرف نشود, روی همین خط به عمق پنجاه سانتی متر مسیر را بکند و برود جلو. قرار بود برای برق رساندن به یکی از جبهه های کاری کابل جدیدی بکشیم. قبلترش نقشه را دیده بودم و کابلها و لوله های موقتی که حین پروژه پیمانکارها قرار میدهند را روی نقشه علامت زدم و مسیر جدیدی برای خودمان پیدا کردم. توی کانکس نشسته بودم, یکهو برق نوسانی کرد و بعدش برق قطع شد. اولین چیزی که توی ذهنم چرخید این بود که یعنی امکان دارد کارگر ما از مسیر منحرف شده باشد؟  در کانکس باز شد و سرکارگرمان کوبید توی سرش و همینجا جواب سوالم را گرفتم. بله کار کارگر ما بوده! کارگر جایی از مسیر منحرف شده بود و بعدش با کلنگ زده بود روی کابل برق اصلی یکی از زونهای پروژه. پنجاه متر پرت شده بود, سر کلنگش آب شده بود. زنده ماند البته. بعدش که پرسیدم گفته بود : من دیدم مسیر شما طولانی تره گفتم شاید به خاطر بی تجربه گیتون باشه خواستم مسیر رو کوتاه کنم!

توی زندگی هم همینطور است گاهی میخواهیم دور بزنیم میخواهیم مسیر را کوتاه کنیم میخواهیم زودتر برسیم فکر میکنیم حرفهای بقیه از سر شکم سیری ست. گاهی تجربیات دیگران را میشود شنید میشود از بخشی از راه رفته شان استفاده کرد. ایرادی ندارد. استفاده کنیم ولی نه اینکه الزامن حتمن نعل به نعل راه آنها را برویم هرچند درباره کندن مسیر توی یک پروژه حتمن باید بر اساس نقشه حرکت کرد!



+ از میان همینطوری های روزانه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد