بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1496


زن دست گذاشته بود روی لبه‌ی پنجره ماشین، روی یکی از انگشتهای دست چپ خط باریک روشنی بین دو قسمت گندمی انگشت فاصله انداخته بود، زیر لب چیزی را زمزنه میکرد، آهنگی شاید، زن به تایمر چراغ خیره بود، تایمر روی هفت سکته کرده بود.



+ از میان همینطوری‌های روزانه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد