بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1498


هوا دم کرده بود، زن چنگ میزد روی ملحفه‌ای که در عصر جمعه‌ای تب‌دار بوی نا گرفته بود، چشمها را بسته بود، از ضربه‌های لذتی شیرین، چنگ میزد ... چنگ میزد به خاطره‌ای دور. هوا دم کرده بود، زن روی تخت مچاله بود.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد