این درباره نوشتن هم از آن چیزهای مزخرف است.
چه بنویسم ...
من یکی هستم شبیه تو، مثل خودت،
کمی پر روتر!
دو خط چائی /
یک فنجان خاطره /
کمی انتظار /
بوسه ای نزدیک ...
ادامه...
هوا دم کرده بود، زن چنگ میزد روی ملحفهای که در عصر جمعهای تبدار بوی نا گرفته بود، چشمها را بسته بود، از ضربههای لذتی شیرین، چنگ میزد ... چنگ میزد به خاطرهای دور. هوا دم کرده بود، زن روی تخت مچاله بود.