از این مغازهها بود که پشتش خانه بود با یک در به خانه وصل بود مرد تنومند ریشداری پشت دخل مغازه با اورکت امریکایی نشسته بود قیمت پنیر تبریزی را پرسیدم سرش را چرخاند به طرف در و داد زد: مامان پنیر چنده؟ تصور چهره مرد و مامان گفتنش برایم جالب بود و یادم آمد خودم هم مامان میگویم!