رفتم محل سابقمون گوشت و مرغ بگیرم داشت خرد میکرد اومدم بیرون کنار قصابی بوتیکه یه دختر ۱۲ ۱۳ ساله ایستاده بود، کمی درشت بود یه موتوری زل زده بود بهش، گفتم داداش کاری داری؟ گفت تورو سَننه! گفتم گوه میخوری به دخترم نگاه میکنی! یارو رفت. مادر دخترک از مغازه اومد بیرون و رفتن.
غیرت هنوزم حرف اول رو میزنه... دمتون گرم