دو ماه از بین ماههای سال هست که حالمو خوب میکنه. البته خوبتر چون کلن حالم خوبه! حتی وقتائی که خوب نیست ولی این دو ماه کلن حالم خیلی بهتره. اردی بهشت و شهریور.
اردی بهشت شبیه زنی سی و چند ساله است. شبیه نسیم خنک همین ماههای سال است. وقتی دراز کشیده ای روی تخت و از بین پرده نازک پنجره میوزد روی پوست تنت، میوزد روی تنت و لبخند میزند لابد، گاه سفیدی دندانش از بین لبهای سرخش پیدا میشود. نوک انگشتانش را می کشد روی زبری موهای دستت، بلند میشود و توی اتمسفر اتاق میچرخد و از پنجره دوباره بیرون میرود.
عطرش می ماند، رایحه اش، پرده پنجره دوباره تکانی میخورد، زن از میان تاروپود پرده دوباره میوزد روی پوست تنت ...
اردی بهشت شبیه زنی سی و چند سال است. همینقدر تازه، همینقدر با طراوت، همینقدر لوند ... همینقدر زنده.
+ از میان همینطوری های روزانه