بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

1019


نسیمی می وزد


نگاهی غرق می شود


و آغوش خاطره را


تنگ می فشارد


رویای بوسه ای بر باد ...



ای لیا


1018


من مانده ام و یک ورق خالی


بسوزانم تنهایی را ،


یا ببوسم لب های خاطره را !




ای لیا



1015


آدم است دیگر

گاه به شنیدن صدای آدمی دیگر

دلتنگی را فراموش میکند.



ای لیا



1009


زمین 

سر در چنبره اطاعتی کورکورانه

خورشید را می ستاید

همیشه همینطور می ماند

کسی هست، چیزی هست

که توهم عشق را

در درونمان زنده نگاه می دارد.



ای لیا



1006


شب

بوسه تو را کم دارد!


ای لیا



1004


من شاعر زنانه گی هایت

من حیران جادوی چشمهایت

من مست از شنیدن بویت

من مدهوش در میان منحنی هایت

من، من ...

من هیچ

من ناتمام بی تو!



ای لیا



995


شب تو را کم دارد،

در آغوشی تنگ،

و جای بوسه ای رو لب هایت.

زندگی،

یک زندگی به من بدهکار است،

تو نیستی،

بماند برای زندگی بعد،

شاید روزی

بوی آشنایت را

باز در پیچ کوچه ای

باد به خاطرم آورد.



ای لیا



990


باد

روی موهایت

یاس میکارد ...


ای لیا



987


مرد دلتنگ بود


چشمها را بست


یادش آمد دستهای زن را ...



ای لیا



986


زندگی تب دارد

هذیان می گوید، 

می گوید : یکی دارد چشمان خاطره را می بوسد!

یکی دارد روی طناب تنهایی تاب می خورد!

یکی دارد دوستی را چال می کند!

یکی دارد به پهنای دیوار خیال می نویسد : دوستت دارم!

یکی دارد ...

می گوید : دوستش دارم!

زندگی تبش بالاست 

همین روزهاست که بنویسند : جوان ناکام ، زندگی!


ای لیا

رشت - تابستان 80 (با کمی تصحیح در جزئیات)



983


شعر که از تن تو عبور می کند
تر می کند بوسه ی تنهایی را
زلال می شود چشمان خاطره ،
خیال می نشیند روی بوی نگاهت.

شعر که از تن تو عبور می کند
دیگر هوسی نمی ماند
همه عارف می شوند
همه به تن تو عابد می شوند.

شعر که از تن تو عبور کند
نفس خیابان بند می آید
تابستان سکته می کند ، برف می بارد!

شعر که از تن تو عبور می کند
چشمان من بوی تو را می فهمند
که از کوچه ی خلقت می گذری.

خواب کودکی تعبیر می شود
وقتی شعر روی تن تو می لغزد.


ای لیا


981


و باران که می بارید


خیابان طعم تو را داشت ...



ای لیا





979


شب تو را برمیدارد


در خواب من هم میزند ...



ای لیا



978


گاه نمیدانی


ولی دوست داشته میشوی!



ای لیا



973


زندگی یعنی


در پی رفتن تو


آب ریختیم


کسی برگشت که تو نبود!



ای لیا