بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

433


کجای دایره زندگی نشسته ای؟

خسته ای آیا؟ گوشه ی زندگی را پیدا کردی ؟ 


"زندگی طعم دارد وقتی به خاطره ای فکر می کنی. طعم گیلاس می پیچد کنج دهانت و با بزاقت از گوشه لبت جاری می شود.به کسی فکر می کنی که همین طعم را برای تو تداعی



 می کند.نشسته ای روی نیمکت پارکی و ناخودآگاه دهانت گس می شود.طعم اخته می گیرد ... لبخندی می زنی ، عابری گمان می کند دیوانگی همه گیر شده. 

در اتوبوس آن ته ، گوشه خود را مچاله کرده ای. بوی پرتقال می پیچد در فضای اتوبوس. خاطره ی کسی طعم پرتقال گرفته و تو هم چون عادت داری به فهمیدن طعم زندگی ، بویش را حس می کنی.

زندگی همین طعم هاست ، همین خاطرات لابلای طعم هاست. زندگی شیرین می شود.ترش می شود. شور می شود و نمی دانم ...انگار گاهی تلخ می شود!"


خیال می کنی ، ذهنت بزاق ترشح می کند ، دهانت به طعم دوست داشتن می نشیند و بوسه ای که می رود روی همه ی این طعم ها.

شبت خوش و یا روزت خوش ...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد