روی تخت دراز کشیده ام و کتاب "خندیدن بدون لهجه" فیروزه جزایری دوما را می خوانم. سارا پای کامپیوتر با پِینت نقاشی می کشد. هجده بار آمد بالای سرم و مرا کشید برد بالای سر کامپیوتر تا نقاشی هائی که می کشد را نشانم دهد. از کوره در نمیروم، برای بار نوزدهم هم آماده ام، چهار صفحه بیشتر نتوانسته ام بخوانم!
چند دقیقه بعد می آید و دراز می کشد کنار من.دست راستم را بلند می کند و می گذارد روی خودش. آرام آرام می خوابد!
کودکی شیرین است، پدر بودن شیرین تر، و پدر دختری بودن شیرین شیرین شیرینتر!
+ از میان همینطوری های روزانه
خدا حفظش کنه برای شما و شما رو برای دختر نازتون