این درباره نوشتن هم از آن چیزهای مزخرف است.
چه بنویسم ...
من یکی هستم شبیه تو، مثل خودت،
کمی پر روتر!
دو خط چائی /
یک فنجان خاطره /
کمی انتظار /
بوسه ای نزدیک ...
ادامه...
صداش میکنم "سارا" اون الف آخر رو میکشم میگه بله! میگم هیچی بابائی از اینور خونه دلش واست تنگ شد دوست داشت صدات کنه، صدا میکنه " بابا " میگم جانم میگه من دلم واست تنگ نشده بود ولی، بعد میخنده پدرسوخته!
چقدر خوب بود
+
چقدر حال ِ حرف های اینجا خوب است ...
خدا سارایتان را برایتان نگه دارد ...
نشناخته چقدر شیرین است، لحظات ِ کودکی و بزرگی َ ش
پر باشد از لبخند و یاد ِ خدا ....
زنده باشید