عشق لحظهای و دفعیه، یعنی رخ میده و برای مدتی کوتاه یا بلند تا وصال ادامه پیدا میکنه و بعد از وصال به مرور شور و هیجانش کم میشه و تبدیل به علاقه و دوست داشتن میشه، خیلی از عشاق پس از رسیدن به اون مرحله وصال نمیتونن تبدیلش کنن به علاقه و بعد از مدتی جدایی رخ میده.
شبیه فاحشهای که پایش را روی پایش انداخته در اتاقی با نور قرمز سیگار میکشد و منتطر مشتری بعدیست، زندگی گاه اینقدر واقعیست ...
بعضی روزها آدم شبیه آن گربهایست که تریلی هجده چرخ از رویش رد شده است، نه عاشق است نه غمگین و نه تنها فقط له شده است!
یک بوی نرم عطر زنانهای داره از کولر میزنه توی هال تنها چیزی که محتمله زنی زیباروی آن بالا وسط کولرها چرخ میزند و میرقصد!
دلم برای خودم تنگ میشود گاهی، نگاه میکنم به چیزهایی در گذشته، دلم برای خودم میسوزد ... دوست دارم گریه کنم، ولی قورت میدهم. همان خیسی آرام نشسته توی چشمها را هم پاک میکنم.