بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

بوی ریحان در باغ پیچید ...

دست نوشته های ای لــــــــــیا

27


زنـــگار دلم بدجور زنگ زده.....به قول اون دوست افغانی "از تلخ پــــــروا نیســـــــت".





26


حقــــــیقت را همانگونه که هســــــت ببینیم، نه آنگونه که خود دوســـــت داریم و  نه برای خوشایند دیگران ...



21


عشق مانند دیواریست که اگر از قامتت کوتاهتر باشد همیشه حسرت خواهی داشت ...



روزگاریست ...


دوستان عزیز

وبلاگ قبلیم در پرشین بلاگ متاسفانه بدلایلی که پاسخش هم به خودم داده نشده حذف شده. بنابراین تصمیم گرفتم اینجا ی وبلاگ تازه بسازم و اون سه هزارو خرده ای پست رو که بک آپش رو دارم اینجا پست کنم.

ممنون که هستید ... ارداتمندیم / ای لیا

20


گاهی فقط بگذار دور و وریهایت از زندگی لذت ببرند ... همین!



19


آه که چقدر خسته است این من، از هر روزهای تکرار شده تو ...



11 - حماقت


حماقت اگر انتها هم می داشت،


آنهایی که رفته اند باز نیامده اند که بگویند تهش کجاست.



9- تل قرمز


کاش همان روز دنبالت کرده بودم،


همان روزی که تِل قرمز به سر از اتوبوس پیاده شدی،


نگاهی کردی و رفتی ایستگاه را هم با خود بردی همه را بردی 



حتی همین نیمکت زهوار در رفته ای که ساعتهای تنهائیم را پر می کرد ...


نشد پایم در قیر شک بود انگار تردید کنده نشد سنگین شده بود 



ایکاش برگشته بودی ... نگاهی حواله می کردی دوباره، بلکم جانی بگیرد این پای وامانده.


اتوبوس باز می رود ،اما تو همان یک بار بودی، تکرار نمی شوی!



+ از میان همینطوری های روزانه



2- Game is over!


لعنتی!

دقیقن زمانی که احساس می کنی همه چیز سر جای خودش است و نشسته ای برنامه مورد علاقه خودت را می بینی، همیشه صدای زنگ تلفنی است که پشت خطش یکی می گوید :


Game is over!