بی تو
شعر عقیم است ،
جمله یتیم است ،
کلمه صغیر است ...
بی تو
شاعر ، توده ای خاک روان است.
تویی که ندیده، آشنایی
به که می خندی
و در آغوش که می لرزی
که باران بوسه بند نمی آید.
ای لیا
آغوش هایی که در وب کم سایتی نقش می بست ،
بوسه هایی نوشته شده بر روی کدهای باینری،
دوستت دارم های گیر کرده در پشت کابل مودم دیال آپ ،
شعری که آپ نمی شود ،
خواب شیرین دیشب که در دل کی برد گم می شد،
دختری با چشمان پف کرده دیس شد ،
پسری نَشُسته می خورد سیب رسیده ی وایرلس را ،
و مجازی که حقیقت را بلعیده بود لابلای سالاد ِ استیو جابز ، در رستورانی که زوکربرگ ظرف می شست و بیل گیتس پادوی درب باز کن آن بود!
یک " تو را دوستت دارم " راست بود که آن هم بین این همه مَجاز گم شد.
ای لیا
بوسه ی تُردت!
نه! نشد ...
لب شیرینت!
نه! کمی بیشتر ..
سایه ی تنهای نشسته بر پشت نگاهت!
نه! کمی نزدیکتر
خاطره ای دیروز
نشست بر پشت خیالی در کوچه ای از بُن بست ،
بوسه ای شد شیرین ، لب تردی پاره شد.
سایه ای تنها نشسته بر پشت نگاهی ،
می پائید خاطره را.
و حادثه ای که به نام تو اتفاق افتاد
بوسه ای شکافت ...
کودکی در میان ذهنش شاعر شد.
ای لیا
اگر این انتظار بی پایان
به پایانی نشست
و سفر تن به سوی نا کجا آبادِ خلقت شروعی دوباره یافت
روی سنگ قبرم بنویسید :
از دریا بود
هرچند تنها بود
صدفی بزرگ به میان دستانم بنهید
تا صدای دریا بشکافد
این وهم نشسته بر تاریکی ِ قبر را
روی سنگ بنویسید :
ساکن سبزی شالیزار
مدهوش بوی دم کرده ی خدا روی دستان زن شالی کار
پی دختر آفتاب روی دستان پینه زده ی مادری بی جان
روی سنگ بنویسید:
طعم تند زندگی
جاری از میان چشمان سبز دختر باران
میان سبزی گیسوی جنگل های شمال
بنویسید :
موج اثبات حقانیت دریاست ...
پسری شیرجه می زد از پل خاطره
کودکی نشسته بر لبه پلکان بام زندگی
سیب نشُسته ی خلقت را
به دندان کال خیال می کشید.
و تو که آمدی
همه اینها اگر بود
گوشه سمت چپ سنگ بنویس :
"نگاه سبـــــــــــز"
دلم آرامشی خواهد یافت.
ای لیا
رودسر - تابستان 1380چشم
به چه کار می آید
اگر باران بیاید
و تو نباشی
و من رقص تو را زیر بارش ابدیت
به نگاهی ننشینم.
ای لیا
رشت - تیر 80ترس من این است
که در گمنامی ِ
بهار نارنجی آویخته از دیوار خاطره ها
پنهان شوی و من
جنگل باران زده ی چشمت را نبینم.
ای لیا
رشت - مهرماه 1380طعم نگاهت ،
لذت خاطره ی بعد از ظهری ست ،
که پی خواب بی دعوت خورشید
روی لبانم ،
روزه ای بی سحری را
به افطار نشستی.